رفیق خیلی دلم گرفته اکنون
رفیق من سنگ صبور غم هام
به دیدنم بیا که خیلی تنهام
هیشکی نمیفهمه چه حالی دارم
مجنونم و چه خیالی دارم
پیر شدم و تو هنوز جو و نی
گفتی به من
کوه درد باش طاقت بیار و مرد باش
رفتی و تنهام گذاشتی
پر شدم از گلایه هیچی ازم نمونده جز یه سایه
شهید
عبدالحسینی فرمانده گردان * شهید محمدی * بازمانده * شهیدعلیخانی گردان تخریب* بازمانده
شهدا رفتند و ما ماندیم در دیار رنج
|
کجا رفیق منو منو با خودتون نمیبرین
هی با شما هستم بچه ها
شرمنده ام اجازه ندارم یعنی وقت تو هنوز نرسیده ...
موقع تو هنوز نرسیده
برگر د برو برو برو برو نمیشه نمی تونیم تو رو با خودمون ببریم
بر گرد یا زهرا خدا حافظ رفیق
برگر برو برو برو .....
بی معرفتا کجا یعنی نمیخواین منو با خودتون ببرین
من بازم باید بمونم توی این قفس تنگ...
شرمنده ام رفیق میدونم سخته برات میدونم ولی ما اجازه نداریم
یعنی وقت تو هنوز نرسیده ...........
خدا حافظ رفیق خدا حافظ ...
اره حق با شماست
من نمی تونم بیام میدونم من رو سیام من بیچاره ام
بی عرضه ام واگیر دارم ویروسیم
پر از سیاهی گناهم پر از معصیت
اصلا اونجا سدرالمنتی جای من نیست
باشه میخواید منو جا بزارید برید خوب برید حق دارید
شما ها پاکید ابرومندید
من کی هستم یک مرداب خشکیده
اره من رو سیام نمیتونم بیام پیش شما
باشه باشه برید برید .....
اره حق با شماست
من غریبه ام غریبه غریبه
مگه من با شما نبودم مثل شما نبودم
اخه خیلی نا مردی خیلی خیلی خیلی
باشه یادتون رفته تو نیزار ها داشتید میرفتید به اسمون
صدا میکردین منو زمزمه تون هنوز تو گوشمه
من افتاده بودم زخمی و خونین بال شکسته
از پرواز شما موندم ولی شما رفتید
شما به سدرالمنتهی من به دیار رنج
اخه بی معرفت ها منم خادم شما که بودم
نامردیه یه روزی عزیزتون بودم
اگه همه اینها نبودم بابا نو کرتون که بودم
توی این شهر شلوغ
جاموندم زیر دست و پا دارم له میشم
بخدا بچه ها رفیقانم من اینجا دلم گرفته
دلم گرفته بخدا دلم گرفته بخدا
خیلی تنهام تنهای برام سخته بچه ها
اینهمه چراغ توی این شهر شلوغ
هیچ کدوم چشم منو روشن نمیکنند
اینهمه چشم هیچکدوم دل منو گرم نمیکنند
اینجا همه میخوان زنده بمونند
میخوان زنده بمونند
اینجا توی این شهر سیاه
همه جاش عین زمین شده بچه ها
دیگه اسمونی نداره اسمون نداره
من بچه ها مثل شما
دلم اسمون میخواد دلم اسمون میخواد
بخدا دلم گرفته بچه ها
دلم بد جوری گرفته اینجا
تا کی بیشنم کنار پنجره تا کی منتظر بمونم
من دلم اسمون میخواد اسمون اسمون
|
نوبت عاشقی
چشم تو خورشید را بر نمی تابد .
پس بیهوده چشم در خورشید مدوز سهم تو از خورشید ان است که در اینه میبینی . اما روز گار اینه ها نیز سپری گشته است .
اینه های زخمی و شکست گرفته هزار تکه هر یک به قد خویش نور می تابند و هر یک پاره ای از خورشید را حکایت میکنند .
روز گاری بوده است که این اینه های پی در پی روز های سرد زمین را در تابش خورشید های مکرر غرقه میکردند .
اما چیزی نمی گذرد که ا ینه ها یک به یک شکست میگیرند و یاد خورشید در خرده های اینه بر زمین میماند
در نبود اینه ها خورشید به کما رفت و قحطی عاشقی شد
داستان اینه و خورشید افسانه میشود
اگر بتوان پاره های اینه را گرد اورد و در جای خویش قرار داد
شاید روزی به تمامی خورشید در اینه جلوگر شود
|
مردان خدا را سزاوار نیست که سرو سامان اختیار کنند .و دل به حیات دنیا
خوش دارند مگر نه اینکه کمال ایمان در هجرت و جهاد در راه خدا ست .
هجرت بریدن از خانه و شهر و دیار زن و فرزند و هر انچه که ادمی را اسیر
و زمین گیر می کند و جهاد دل کندن از خویش است
یعنی اخرین حجابی که میان بنده و محبوب حائل میشود
انکه هنوز اسیر تعلقات و دل بسته عادات خویش است
کجا میتواند بال در فضای عالم قدس بگشاید وتا سدرالمنتهی بی درنگ پرواز کند .
جنگ بر پا شد و نسیم عشق از جانب بوستان بهشت وزیدنگرفته و زمین
از رایحه دل انگیز جهان اکنده گشت وشور عشق بر وحشت مرگ غالب امد
عاشقان پروانه وار بال به اتش سپردند و در اتصال به نور الهی
خود سرا پا نور شدن
و من رمز بی پروائی پروانه ها را با بال های سوخته در یافتم ....
اگر چه اکنون درین سیاره سرگردانی به حبس محکوم گشتم
اما میدانم و دلم گواه هست که انشالا به زودی به اشتیاق نور متصل
خواهم گشت و در کرانه ای امن سکنی خواهم گزید انشالا ...
|
نقطه سر خط مشق عاشقی
|
از دوست درد ماندو از یار یادگاری
معشوقه های دور دست
شهیدان عاشق یاران مست الست
اینجا چه میکنی گل سرخ
حرف دل من و کی میتونه بفهمه نه هیچ کس....
من تنها مانده ام
قافله رفت است و من جا مانده ام
گفت رفتی پیش لاله ها افتادی تو ناله ها
کاش من هم یک لاله بودم کاش ای کاش
حیف شد من جا مانده ام
یکی بی مزار شده و
یکی لقمه چرب کوسه ماهی اروند شدو
یکی موند مثل منو دستش با شهیدان پرید و رفت
قدش خمیده گشت و در دیار رنج پیر گشت و ...
ای دل غریب من بنال و بر ناله دل ببال ....
خدا حافظ رفیق
هی رفیق این بود تمام فرصت با تو بودنم
حالا با این همه دلدادگی پلاکم پلاکم را نمیخواهی
رفیق این بود رسم وفا و عاشقی ووووو
|
یاران شهیدم را ندیدید
باز مانده شهید
|
بازمانده ای از : گردان عطش روایتگر غم شیرین است گردان عطش به مهمانی یار میرود یا زهرا کربلا مسافران کربلا بچه ها کربلا کربلا داریم میریم کربلا کربلا کربلا دیگه کسی نبود بچه های عطش سوار شن مسا فران کربلا یازهرا کربلا کربلا بچه ها وضو یا دتون نره نماز صبح تو کربلا کربلا کربلا |
هوا سنگین شده بود . دلم از هوا سنگین تر بود . دلم از هوا هوا از دلم هردو از یکدیگر شکایت داشتند من در خلوت انتظار خویش به رسم عادت غربت بر نخلی شکسته تکیه زده بودم یکماه از یک انتظار سنگین در پادگان شهید باهنر اهواز میگذشت هوا گرم وشرجی بود روی سرم چفیه ای کشیده بودم تا خلوت دلم تاریک و سنگین و غریب تر با شد نمیدانم چرا این غربت گاهی اینهمه دل پذیر میشود . در تلاطم خودم بودم یکی به ضرب زد به نخل دلم ریخت به خودم که امدم در گوشم داد زد عراقی ها عراقی ها .. از همان تاریکیم محکم یک مشت زدم تو شکمش داد زد وای منو کشت منو کشت انقدر سرو صدا راه انداخت که به جد دروم جمع شدند این اتش پاره هم دراز کش روی زمین ناله میکرد . ترسیدم نکند جدا او را چیزی شد فرمانده گردان هم امد عجب افتضای شد . همینطور ناله میکگرد همه با نگاه غیض به من ته دل دشنامم میداند . خدا یا این چه مصیبتی بود . بلند شد گریه کنان داد میزد بد بخت الهی فردا بری دستت قطع بشه الهی تا ابد زمینگیر بشی تو این دنیا اسیر بشی فرمانده مداخله کرد و به اون نزدیک شد و گفت . چیه چه خبره پادگان و گذاشتی رو سرت این حرفا چیه . حبیب زد زیر خند ه انهم یه خنده مستانه گفت چیه فرمانده ترس ورت داشته دلت براش سوخته پس دعا کن فردا فردا بره شهید بشه . فرمانده گفت مگه فردا چه خبره حبیب گفت هیچی همینطور از سر شوخی بود . فرمانده بچه ها متفرق کردو گفت برید وقت نمازه حبیب داشت میرفت باز داد زد به من گفت بیچاره بازمانده تو وقت نماز دعا کن برا خودت بازمانده این فقط یه شوخی دوستانه بود از اول تا اخرش حبیب بچه بسیار ساده دلپذیر خندان خیلی خوب بود و مومن و متقی من ته دلم داشتم فکر میکردم خوب فردا باز مانده اصلا این فرداش که شوخی نبود . رفت و دیگه غیبش زد نماز که تمام شد یه دلواپسی خاصی به من دست داد گشتم که حبیب و پیدا کنم تو ی نخلها سر بر زمین گذاشته بود و های های گریه میکرد . بوسیدمش بغلش کردم ازش عذرخواهی کردم . گفت دارم برات دعا میکنم تو رفیق منی رفیق اخه من و حبیب بچه یه روستا بودیم و اون راستش فامیل نزدیک بودیم ما کلا از اول سه نفر بودیم من بودم . حبیب بود . و اصغر بود بچه یک روستا عصر شد و هوای دیگرداشت پایگاه فرمانده بچه ها را بخط کرد و یادش بخیر انجا ان روز همت امد سردار عاشقان امد تا با ما حرف بزند حرفی درد دلی بچه ها منتظر کلام یار بودند و اون یار همان همت بود
گفت بچه ها یادتون باشه اگر نفس میکشید فقط برای رضای خدا نفس بکشید اگر میجنگید . پیروز شدید شکست خوردید . زخمی شدید . شهید شدید فقط برای رضای خدا باشد . این قفس تن را بشکنید . گفت شما گردان منتخب خط شکن مردان بدون بازگشت فردا نمیدانم شرمنده کدامتان باشم که زخمی و شهید میشود برایم دعا کنید اگر بودم نبودم ... بچه ها گریه میکردند خدایا ایا میشه ما فردا به وصال برسیم میشه میشه *الهی بی تو هردو جهان را چه کنم *
دلم گرفته بود . نخل ها نگاه غریبی داشتند .
پادگان غریبانه تر دلش گرفته بود امشب را دیگر نجوای یا حسین را نمیشنود
دلش خیلی گرفته بود مثل دل نخلها
نگاه غریب نخلها مرا وا داشت با نخل عاشقی شب های نجوایم را بار دگر تکرار کنم ای نخل مرا ببخش حلالم کن تمام شب ها مرا تحمل کردی ناله هایم را اما نه تنهای نخل دلم براش میسوخت دیگر غریبانه هایم را نمیشنود . دیگر گریه هایم را نمشنود . برسم عاشقی بغلش کردم زار زار گریه کردم برای مولایم علی خدا یا غریبانه های علی دلم ریخت یاد غربت علی های های نخل را بوسه باران میکردم
بیاد غربت علی بیاد تنهای علی بیاد غریبانه های علی گریه کردم و نخل را بغل
کردم ای نخل هلالم کن برایم دعا کن دلم گرفته ای نخل خدا حافظ این ای نخل
غریبانه های من خاکش را بوسیدم ای خاک تو هم حلام کن اشک هایم را
غریبانه تحمل کردی بوی تو در من همیشه هست با خاک خدا حافظی کردم
فرمانده فرمانده فریاد میزد بچه ها کربلا کربلا کربلا منتظر ماست
خدایا مرا این تن جز جان هیج ندارم که فدایت کنم
همه به رسم سفر یکدیگر را گرم به اغوش کشیدیم رفیق خدا حافظ یادت باشد رفیق دیدار مان در بهشت باشد رفیق باشد . دل ها غربتی دیگر داشت ایا کدامیک از ما فردا در این سیاره رنج زندانی و کدامیک به اسمان ایستگاه * اسمان بوی خاصی داشت همهمه پرستو ها * ایفا ها در پادگان برای بردن بچه ها اماده شدند فمنده داد میزد بچه های خط شکن برن سوار شن فقط بار اضافی با خودتان نبرید تک تیر انداز ها باید سبک بال باشند ارپیچی زنها کمک هاشونو گم نکنن هرکسی یه چیزی میگفت سوار شید کربلا کربلای ها کربلا سوار شن هر کی داد میزد کربلا کربلا کربلا جانمو نید بچه ها کربلا کربلا شوارشید.
عصر نهم اردیبهشت ???? دل بچه در تا سوعای حسینی بود گردان عطش در کاروان ابا عبدالله سوار بر باد شدند تا با دل بسوی کربلا سفر کنند اینجا سفر عشق است و خطر کردنی اینچنین شب از نیمه گذشته گردان در دل میدان مین در منطقه عملیاتی خرمشهر حوالی هویزه در نیزارهای جفیر معبر باز بود . انسوی معبر راهی بود بس شگفت که ایستگاه اسمان از انجا اغاز میشد منتظر رمز عملیات بودیم . دمی گذشت دل ها روانه کربلای حسین شد ارام بیقرار زمزمه میکردیم کربلا کربلا کربلا راز شب در رمز عملیات بود اسمان در شگفت اخر دمی دیگر دل اسمان پر از پرواز پروانه هاست اسمان اغوش گشوده منتظر دلدادگان حسین بود تا مسافران بهشت را همراهی کند .
یا علی یا علی ابن ابیطالب یا علی یا علی اسمان پریشان شد .
حمید حمید حمید حمید بگوشم حمید جان . یا علی یا علی یا علی بسم الله الرحمن الرحیم پرونه های عطش اسمان ازاد گشت
با رمز یا علی دل زمین به لرزه در امد گلوله ها به اسمان رنگ دیگری داد گردان دمی چند با توکل به خدا دل دشمن ذبون را به اتش کشیدند
|